ميان مفاهيم و مقولات برساخته ذهني و شرايط عيني ابداع و به كارگيري آنها در هر دوره اي نوعي هماهنگي و تلائم وجود دارد. با ايجاد دگرگوني در گستره حيات جمعي و نقش آفريني عناصر و مؤلفه هاي جديد، بازانديشي در دسته بندي هاي اعتباري و مفاهيم ابداعي در كنار خلق و به كارگيري اصطلاحات و مقوله بندي هاي تازه ضرورت مي يابد. اين امر از آن رو مهم به نظر مي رسد كه حوزه معنايي مفاهيم براساس شرايط و مقتضيات در هر عصر دگرگون مي شود و تدقيق نسبي برداشتهاي بين الاذهاني از آنها نيازمند تلاش عمومي خواهد بود در شرايط مزبور، نزديك شدن حوزه هاي تعامل و برهم كنش هاي ميان انسانهاي وابسته به جهانهاي ذهني و ارزشي متفاوت، مي تواند همراه با خطرهاي اثرگذار و نيز فرصتهاي ارزشمندي براي آرمانهايي ديگر چون عدالت و دموكراسي نيز باشد. درواقع اكنون با افزايشي در دامنه نيازهاي انساني روبه رو هستيم كه ما را وامي دارد با الزامات تازه در مسير تلاش براي مستقرسازي آرمانهاي بشري روبه رو شويم. تقسيم بندي هايي كه انسانها را در سايه مقولاتي چون ملت، نژاد، دين، منطقه و... از يكديگر متمايز مي سازد، اكنون در معرض تجديد نظر قرار گرفته است. در شرايط تازه، كوشش هر دسته از انسانها براي بدل ساختن ارزشهاي شان به حقايقي مطلق و داراي شمول عام، البته مي تواند همراه با تنگناهاي چشمگير باشد. در اين نوشتار با تمركز بر سه آرمان يا ارزش بنيادي انساني، يعني عدالت، صلح و دموكراسي، مي كوشيم با تأكيد بر مقولاتي چون اهميت فزاينده اطلاعات و ارتباطات در جامعه امروز، به برخي از پيامدهاي جهاني شدن در حوزه برداشتهاي ذهني از اين مقولات بپردازيم و از اين رهگذر، استعدادها و توانمنديهاي موجود در شرايط تازه را در جهت تحقق هرچه بيشتر اين آرمانها بررسي كنيم. روش به كار گرفته شده در اين نوشتار، بررسي رابطه ميان مفاهيم از يكسو و شرايط عيني زندگي جمعي از سوي ديگر است. براين پايه، از راه نشان دادن گونه اي رابطه هميشگي ميان مقولات اجتماعي و مفاهيم اجتماعي، ضرورت بازنگري در مفاهيم در شرايط دستخوش دگرگوني اجتماعي مورد توجه قرار خواهد گرفت.