سیر و سلوک دارای ارکان، آداب و احوالی است. یکی از ارکان سلوک را صمت و سکوت دانسته اند. در قرآن و احادیث همیشه سکوت به عنوان یک ارزش و یک نشانه والا مطرح گردیده است. در متون منثور و منظوم عرفانی نیز سکوت و خاموشی از شرایط خلوت و از ابزارهای رسیدن به کمالات عرفانی است و دارای فواید و نتایجی است؛ برخی از عرفا اصل طریقت را سکوت دانسته اند؛ از آنجا که خاموشی دارای انواع و گونه هایی است و درباره سکوت صوفیان نظریات و عقاید گوناگونی وجود دارد، به گونه ای که برخی خاموشی را ترجیح نهاده و برخی گفتار را، این مقاله بر آن است تا حد مقدور، نخست به تحلیل مفهوم صمت و خاموشی در قرآن و احادیث و امهات متون عرفانی و سپس به مثنوی معنوی به عنوان یکی از این آثار که سکوت و خاموشی عرفانی در آن بازتاب و جلوه خاصی دارد بپردازد.