در دين مبين اسلام به تأسی از منظر عرفان اسلامی و تأثير از آيات و روايات دينی، زنهمواره در سرشت و سرنوشت خود مقام «معشوقی» را از آن خود داشته چرا اينكه «زن» مزيتو مظهريت عشق الهی در روی زمين بوده است و در واقع مرد در آيينه آيين زن به اسماء وصفات الهی تقرب و تعشق جسته است، در قالب يك گزاره می توان گفت كه منزلت زن درسپهر «جمال انسانيت» است و از اين زاويه «فرد سالك» در عشق به او از حيث كمالات ومعنويت می تواند از باب «المجاز قنطره الحقيقه» در «قوس صعود» به درجات لايتناهي دستيابد، اما متاسفانه در «شوربختی های زمانه» اين موجود لطيف انسانی به تعبير حضرت مولانا ازفزونی آمد شد در كمی! – كميت زدگی از ابتلائات روزگار ماست.چنانكه پاره ای از «فيلسوفان اسلامی» در بيان و بنان خود آورده اند، هم اكنون آدمی در«سيطره كميت» تاريخ، با فرضيه سازی های مكاتب دروغين ابعاد عزيز و عظيمی از هويتی الهیو انسانی خويش را از كف فرو نهاده است. در اين وجه و وضعِ حادث و حاصل، نيز «زن»البتّه قصه پرغصه خود را دارد.